گاهی از تمام کوچه ها و خیابان ها ، از میان تمام آغوش ها ، از لابلای تمام نگاه ها ،
خودت را به خانه میرسانی و مستقیم راهت را به سمت اتاق خوابت کج میکنی .
میرسی ، پتو را تا تمام زیبایی ات به رخ میکشی ، آن زیر ، دنیای خودت را دوباره می یابی .
دنیایی پر از اشک و اشک و اشک ... اشک میریزی و
با خودت فکر میکنی که اگر این سقف پتویی را نداشتی ، باید دردهایت را کجا خالی میکردی
نظرات شما عزیزان:
میدانی تنهایی کجایش درد دارد ؟ انکارش !
نویسنده ی این نوشته ها هر کی که هست...بسیار دنیای نزدیکی به دنیای من داره...
.: Weblog Themes By Pichak :.